وفاداری مرد
روزی زنی نزد شیوانا استاد معرفت آمد و به او گفت که همسرش نسبت به او و فرزندانش بیتفاوت شده است و او میترسد که نکند مرد زندگیاش دلش را به دیگری سپرده باشد. شیوانا از زن پرسید: “آیا مرد نگران سلامتی...
View Articleخوش شانسی یا بدشانسی ؟
پیرمردی اسبی داشت و با آن اسب زمینش را شخم میزد. روزی آن اسب از دست پیرمرد فرار کرد و در صحرا گم شد. همسایگان برای ابراز همدردی با پیرمرد، به نزد او آمدند و گفتند: عجب بد شانسیای آوردی پیرمرد جواب...
View Articleداستان کوتاه پسر و دختر
دختری از پسری پرسید : آیا من نیز چون ماه زیبایم ؟ پسر گفت : نه ، نیستی! دختر با نگاهی مضطرب پرسید : آیا حاضری تکه ای از قلبت را تا ابد به من بدهی ؟ پسر خندید و گفت : نه ، نمیدهم! دختر با گریه پرسید :...
View Articleعشق تا پای جان
روزی مرد ثروتمندی همراه دخترش مقدار زیادی شیرینی و خوردنی به مدرسه شیوانا آورد و گفت اینها هدایای ازدواج تنها دختر او با پسر جوان و بیکاری از یک خانواده فقیر است. شیوانا پرسید: چگونه این دو نفر با دو...
View Article
More Pages to Explore .....